اعتیاد به انواع مواد یکی از جدیترین معضلات بشری در سالهای اخیر و یکی از پیچیدهترین پدیده های انسانی می باشد که به عنوان الگوی غیر تطابقی مصرف مواد منجر به بروز مشکلات مکرر شغلی، اجتماعی و قانونی میگردد (. معضلات اجتماعی این مسئله در کشورهای در حال توسعه، چشمگیر بوده و این کشورها به دلیل دارا بودن بافت جمعیتی جوان، در معرض خطر بیشتری قرار دارند .
بنا به گزارش دفتر مواد مخدر و جرم سازمان ملل در سال 2004 میلادی تعداد مصرفکنندگان انواع مواد مخدر رقمی حدود 185 میلیون نفر برآورد شده است که 3 درصد جمعیت جهان را شامل میشود و در این بین، مواد محرکاز نوع آمفتامینها و مت آمفتامینها با مجموع 30 میلیون نفر مصرف کننده در ردیف دوم مصرف قرار دارد (براتی و همکاران، 1390)
در حال حاضر حداقل 1300 نوع ماده محرک وجود دارد که از بین آنها ترکیبات آمفتامینی و فراوردههای کوکا، بیشترین مصرف را در جهان دارد(سجادی و همکاران،1389).
بروز توهمات بینایی به همراه اختلال در تمرکز و تصمیمگیری به دنبال مصرف آمفتامین ها ، امری محتمل است و درک زمان و فضا را برای مصرفکنندگان، تغییر میکند. این داروها با میزان 5/1 تا 7/1 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، پدیدهی مسخ شخصیت خفیف تا متوسطی را ایجاد میکنند (ولن ویدر،2002).
از اثرات جسمی مصرف این مواد میتوان به تهوع، افزایش فشار خون و درجه حرارت بدن، نارسایی سیستم قلب و عروق، مشکلات کلیوی، به هم فشردن دندانها، خشکی دهان، اختلال در تعادل، صرع و کما اشاره کرد . خسارات جانی و مالی و پیامدهای اجتماعی، همچون هزینههای اقتصادی، مرگ، خودکشی، بزه های سنگین، ازدواجهای ناموفق و خطر بیماریهای آمیزشی مانند ایدز و هپاتیت در اثر سوءمصرف این مواد را نیز نبایست از نظر دور داشت .
بر اساس پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی اختلالات مرتبط با مواد به 10 دسته تقسسیم شده است و اعتیاد به مواد محرک (موادی مانند کوکائین،آمفتامین و شبه آمفتامین ها) که تحریک شدید در فرد مصرف کننده ایجاد می کنند، در یک دوره 12 ماهه مورد بررسی قرار می گیرند.( بلک و گرنت ،1394).
یکی از عواملی که در پدیده اعتیاد می تواند مورد توجه قرار گیرد، امید به زندگی است. با توجه به شرایط یک فرد معتاد در جامعه، پایین تر بودن میزان امید به زندگی در وی چندان دور از ذهن نیست. بنابراین باید برای افزایش امید به زندگی شرایط زندگی وی را تغییر داد؛ اما فرد معتادی که قصد تغییر وضعیت زندگی خود را دارد تا امید به زندگی اش افزایش یابد، دقیقا به علت همین پایین بودن امید به زندگی با مشکل روبرو می شود .
طبق نظر اشنایدرز ، ناامیدی حالت تکان دهنده ای است که با احساس از ناممکن بودن امور، احساس ناتوانی و بی علاقگی به زندگی آشکار می شود . فرد در اثر ناامیدی به شدت غیرفعال شده و نمی تواند موقعیت مختلف خود را بسنجد و تصمیم بگیرد(اسلامی نسب، 1373).
از دیگر موضوعات قابل بررسی در پدیده اعتیاد اضطراب وجود می باشد. . کیرکگار، اضطراب وجودی را خاستگاه اولیة بیماریهای روانی میدانست. پل تیلیش به شرایط ذاتی وجود اشاره می کند که ما را به گریختن از آگاهی زیاد ترغیب می کند. این شرایط ما را دچار دلهره می کند که اضطراب وجودی نام دارد. او دربارة این نوع اضطراب میگوید: "اضطراب آگاهی وجودی از نیستی است". او اضطراب وجودی را بر اساس سه جهت تهدید وجود توسط نیستی، به سه نوع تقسیم میکند: الف) «اضطراب مرگ» یا سرنوشت، در تأیید خود وجودی انسان؛ ب) «اضطراب بیمعنایی» یا پوچی، در تأیید خودِ معنوی؛ و ج) «اضطراب محکومیت» یا گناه، در تأیید خودِ اخلاقی. رولومی نیز اضطراب را بهصورت «تهدید وجود یا ارزشهایی که وجودمان با آنها شناخته میشود» تعریف میکند ( نورعلیزاده و جان بزرگی 1389).
در این میان درمانگرانی چون مدارد باس، لودویک بینزوانگر، رولومی و ویکتور فرانکل به درمان دشواری های روانی بر پایه ی اصول بنیادین وجودگرایی پرداختند . یکی از مشهورترین درمان های وجودگرایی، معنادرمانی می باشد. فرانکل بنیان گذار مکتب معنادرمانی افسردگى، اعتیاد و پرخاشگرى را مثلث روان نژندىمى نامد. ( فیرس و ترال، 1382)
همیشه افرادى در جامعه وجود دارند که امید به زنـدگى در آنـان پایینتر از سایرین است. زندگى توأم با بیمارى یا آسیب دیدگى شدید، غیرقابل پیشبینى و نامطلوب است.این نـوع زنـدگى پر از خطرهایى است که متوجه خودانگاره شخص است و همچنین به عزتنفس، احساس آزادى، فعالیتهاى روزمره، راحتى جسمى و زنـدگى آینـده وى لطمه مىزند(فایف، 1995). اعتیاد نیز مىتواند نوعى بیمارى یا آسیبدیدگى شمرده شود که عـزتنفس فـرد را تـهدید کرده و آینده فرد را تحت تأثیر قرار مىدهد. پژوهشها نشان مىدهند، علىرغم تغییر الگوى ذهنى، در مـردم در سـطوح عـالى و خاص نسبت به معتادان و مصرفکنندگان مواد مخدر، اعتماد چندانى ندارند. آنان حـتى اگـر حاضر باشند به فرد معتادى که ترک کرده است در صورت امکان کارى واگذار کنند، حاضر نیستند با او رابطه خـویشاوندى بـرقرار نمایند .
ضـرورت توجه به این مسأله زمانى آشکار مىشود که بـدانیم از یک سـو، اعـتیاد به صورت یک فکر دایمى اجبارى براى اسـتفاده از مـواد، حتى در شرایطى که فرد نیز از مضرات جدى و پیامدهاى ناگوار آن آگاه است، ادامه مىیابد.(دیتـار،2011). از سـوى دیگر با وجود عدم مـقبولیت مـصرف مواد ، از نـظر اجـتماعى، طبقات مختلف جامعه با این مسأله بـه صـورت جدى درگیر هستند. (سیام،2007، به نقل از مهری نژاد و رجبی، 1391).
همچنین با توجه به شرایط یک فرد مـعتاد در جـامعه، پایینتر بودن میزان امید به زنـدگى در وى چندان دور از ذهن نیست. بـنابراین بـاید براى افزایش امید به زنـدگى شـرایط زندگى وى را تغییر داد؛ اما فرد معتادى که قصد تغییر وضعیت زندگى خود را دارد تا امید بـه زنـدگىاش افزایش یابد، دقیقا به عـلت هـمین پایین بـودن امید به زنـدگى بـا مشکل روبرو مىشود. در اینـجا این پرسـش مطرح مىشود که براى افزایش امید به زندگى این افراد چه اقدامى مفید است که در نهایت شـرایط زنـدگى فرد تغییر کند؟ به دلیل دیدگاه فلسفى و مفاهیم درمـانى مـعنادرمانى، این روش مىتواند در درمـان بـیمارىهاى مـزمن و در مواجهه با بحرانها مـؤثر باشد (قادرى، رفاهی، پتنق، 1390).
به نظر می آید ارسال مطالبی از این جنس می تواند بسیار مفید باشد، بخصوص اینکه رفرنس دهی به خوبی رعایت شده است.